ya.zahra

|خانه
نام شیطان از اول آفرینش وی شیطان بوده، یا از زمان رانده شدنش از درگاه حق شیطان نام گرفت؟
ارسال شده در 28 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

با توجه به اختلافی که در اصل و ریشه واژه شیطان وجود دارد، در معنای آن نیز اختلاف است.

 

در معنای شیطان سه دیدگاه وجود دارد.

 

الف. شیطان ازماده شاط به معناى احتراق و شعله‏ور شدن از غضب و خشم است.

 

ب. از ریشه “شاطن” به معناى “خبیث و پست” آمده است.

 

ج. شیطان از شطن یشطن، به معناى دور شدن است.

 

با توجه به این که ابلیس به واسطه بندگى بندگان خشمناک و عصبانی می شود، یا به دلیل این که موجود سرکش و متمرّدی است و یا به جهت رانده شدنش از درگاه خداوند، او را شیطان می گویند.

 

نام ابلیس در عبرانى و یا به سریانی عزازیل است و در عربى حارث، برخی نیز گفته اند که نامش نابل و کنیه اش ابا کدوس بود.

نظر دهید »
نور مکه
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

در این دو تصویر کعبه و مسجد النبی همچون دو چراغ نورانی در شهر می‌درخشند. این دو عکس توسط آنتون شاکیلبروف، خلبان روسی گرفته شده‌اند.


 
 
 

نظر دهید »
شگفتی هایی در مکه
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

                                    

 

مکه شهری در گودال است.در دره…و کعبه در قلب این گودال قرار دارد.دورتادور شهر مکه را کوه هایی فراخ فرا گرفته اند و کعبه در میان دره ای واقع شده است.درست در قلب و مرکز این دایره.یاد گرفته ایم که همیشه برای صعود باید بالا برویم.اما این بار خدا تمام باورهایمان را میشکند در حرکتی به سمت پایین به بالا صعود خواهیم کرد.به قول دکتر شریعتی داریم از بندگی به بلندی میرسیم.فرورفتن در خاک و سربرآوردن در برابر خدا…

 

در قلب این میدان مکعبی ساده و سیاه قرار دارد.در ابتدا باورت نمیشود عظمتی که اینهمه از آن سخن گفته شده همین اطاق خالی است.همین هم دارد به تو چیزی میگوید.کعبه تنها یک علامت است یک رمز که بفهمی به خدا رسیده ای.چرا ؟؟؟ چون خدا بی شکل است و همه جاست و مکعب تنها شکلی است که رو به هیچ سویی ندارد و تمام جهات جهان را شامل میشود(شمال-جنوب-شرق-غرب-بالا و پایین) و این یعنی خود ذات لامتناهیش.داخل این مکعب هیچ نیست و همه چیز هست…فقط خداست که در آن جاری است.داخل آن که بایستی رو به هر سمت که نماز گذاری همانجا خداست.بیرون از آن روبه هر سمت بایستی خدا مقابل توست.زیباست نه؟

میگویند عین این خانه در بالای آن جایی در عرش کبریایی قرار دارد که فرشتگان دورش میچرخند.وقتی آدم به زمین رانده شد در اینجا آمد و استقاثه کرد که دیگر جایی ندارد تا بدور پروردگارش طواف کند و خدا این بنا را برای دل آدم ساخت.تا بگردد بگرید و آرام گیرد.

و چرا 4 ضلعی است به نیت مجموعه حیات که در 4 جمله خلاصه میشود:

1-خدا بزرگتر است.2-نیست خدایی جز خدای یگانه.3-ستایش مخصوص خداست.4-پاک و منزه است خدا.

 

در قسمت غرب کعبه قسمتی وجود دارد که به حجر اسماعیل معروف است.حجر در معنی یعنی دامن و این بخش شکلی چون دامن یک زن دارد که در آنجا هاجر سالهاست به زیر خاکش خفته است.جایی که خانه آن زن بوده.خانه یک کنیز سیاه.یک برده که مقامی داشت بالا تا خدا او را همجوار خودش قرار داد.اینجا اسماعیل بزرگ شده است.اینجا بسیار مقدس است .نماز که میخوانی در خانه یک زن سجده میکنی.ببین خدا مقام زن را چقدر بالا قرار داده که تنها او را همجوار خانه اش قرار دارد.کعبه با همه بیجهتیش در دامان یک مادر جهت یافته است.مبارک باد مقام مادر!

 

اگر میخواهی طواف را آغاز کنی باید از کنار ضلع حجرالاسود باشد.دست راستت را به نشانه پیمان به سوی این سنگ بهشتی دراز میکنی و بیعت میبندی که داری در راه خدا گام برمیداری.که به صفوف به هم پیوسته طواف پیوسته ای و جزیی از کل شده ای.اینجا حجرالاسود را گواه میگیری و دستت را در دست خدا میگذاری و گام اول طواف را برمیداری.چرا دست خدا؟؟؟گفته اند حجرالاسود سنگی بهشتی بود که بر زمین فرود آمد و در اینجا ساکن شد به نشانه دست راست خدا که یک استعاره است برای قدرت لایزالش.دست در دست خدا بیعت میکنی که تا جان داری در راهش گام برداری.به همین سادگی و به همین زیبایی.

 

زمانی که خدا فرمان داد تا ابراهیم کعبه را بنا نهد اینجا بیابانی بیش نبود.و این خانه ویرانه ای از هزاران سال قبل از دوره آدم تا آن زمان…باقی بود اما ویرانه ای بود.ابراهیم به نشانه توحید آن را از سر نو بنا نهاد.دست در دست اسماعیل سنگ به سنگ این بنا را روی هم گذاشت.تا با هرچه فردیت-شرک و بت پرستی و جهالت به جنگ برخیزد.وقتی نوبت به آخرین سنگ رسید.ابراهیم روی تخته سنگی ایستاد.اسماعیل آخرین قطعه را به او داد و ابراهیم کعبه را کامل کرد و فریاد توحیدی سرداد.جای پای او روی سنگها باقی ماند تا ابد…اینجا مقام ابراهیم است. 

 

ناودان طلا درست بالای حجر اسماعیل قرار دارد.جایی که از سالها قبل آب باران را در خود جمع میکرد و پایین میریخت.پارچه ای که روی کعبه کشیده میشود تماما از جنس ابریشم خالص است که با نخهای طلا و نقره بر روی آن آیات قرآن بافته شده اند و وزنی حدود 2 تن دارد.سالی یک بار پارچه را عوض میکنند و آن را قسمت کرده و به افراد سرشناس جهان تقدیم میکنند.در زمان قدیم نیز یک بار آل سعود تکه بزرگی از پارچه را به شاه سابق ایران هدیه کرد.تمام سطح پرده با گلاب قمصر کاشان شستشو داده میشود و این نکته باعث سرافرازی ما ایرانیهاست.هرزمان که به پرده دست بکشید تمام پوستتان بوی لطیف گلاب کشور عزیزمان را خواهد گرفت.

 

اینجا کوه صفاست که در فاصله سیصد متری آن کوه مروه قرار دارد.فاصله ای که هاجر کودک شیرخواره اش را روی زمین تفته در این بیابان لم یزرع رها کرد و به دنبال آب دوید و دوید.تا سرانجام از زیر پای کودک چشمه زمزم بیرون زد.هفت بار این مسیر را میروی. میدوی.نفس میزنی.تشنگی میکشی به یاد آن مادر.آن زن…به یاد هدف و رسیدن به آن.سعی صفا تا مروه عین عقلانیت است برخلاف طواف که عین معنویت است.و حج یعنی جمع اضداد.یعنی دنیا و آخرت با هم.یعنی ماتریالیسم و ایده آلیسم با هم.و این یعنی عین حقیقت زندگی.زندگی تنها معنویت و تنها مادیت نیست.زندگی تنها عقل و یا تنها احساس نیست زندگی جمع هردوست.زندگی طواف است + سعی!

 

اما چرا هفت بار.؟خدا جهان را در 7 روز آفرید.کلید خلقت در این عدد است و این عدد نشانه کثرت است.دقت کرده اید که در تمام ادیان هفت عددی مقدس محسوب میشود که بیشتر آداب دینی بر پایه این عدد استوار گشته است.از جمله مواردى که عدد هفت در آن ها به کار رفته عبارتند از : 1 . ایام هفته 2 . تقسیم جهان به هفت اقلیم 3 . هفت طبقه زمین 4 . هفت طبقه آسمان 5 . هفت فرشته مقدس در نظر بنى اسرائیل .

عددى که نماد کثرت است عددى کامل و زنده است ; بر خلاف اعداد معمولى ریاضى «عدد زنده » آن است که فکرراتا بى نهایت پیش برد و واقعیت را آن چنان که هست در نظرها تجسم بخشد ; چنین عددى روح دارد و ریاضى دان و بى سواد هر دو عظمت آن را درک مى کنند.شاید انتخاب عدد هفت براى کثرت به خاطر بسیارى از امور هفتگانه ثابت در جهان هستى باشد ، همچون یک دوره کامل هفت روزه زمان (یک هفته ) از این رو ، این شماره صرفاً یک عدد ریاضى محسوب نمى شود ; بلکه عددى براى نشان دادن کمال یک چیز است.

نظر دهید »
شهید سه سوت
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

   قابل توجه حاجت داران !! به این شهید بزرگوار میگن شهید سه سوت :چون سه سوت حاجت ها رو برآورده میکنن بخصوص ازدواج . 

خودم بهش خیلی اعتقاد دارم و واقعا هم باید بهش بگن سه سوت چون زود خواستت رو براورده میکنه البته خواسته ای که به جا و خوب باشد و اینقدر حاجت داده که مردم اسمشا گذاشتند شهید سه سوت شهدا همیشه زنده هستند و به کار های ما ناظر هستند.

 

 

                                                                    

نظر دهید »
(زندگینامه حضرت انوش بن شیث بن آدم)
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

                                                        (زندگینامه حضرت انوش بن شیث بن آدم)

نام : حضرت انوش (ع)

لقب : ریسان

نام پدر : حضرت شیث بن آدم (ع)

نام مادر : نزله (حوریه یا حورا)

حضرت آدم بعد از کشته شدن هابیل بسیار گریست تا خداوند به او وعده پسری داد تا جای هابیل را بگیرد لذا در 130سالگی خداوند به او فرزندی عطا کرد که آدم نام او را “شیث” گذاشت.

حضرت آدم (ع)که پس از حدود هزار سال وفات یافت، “شیث” را وصى خود معرفی کرد و خداوند نیز شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آنها مردم زمان خود را که همگی از نوه ها و نوادگان “آدم ابوالبشر” بودند، به توحید و یگانگی خدا دعوت کند".

درکتاب “تاریخ مسعودى”نیز آمده است:،حضرت شیث بن آدم (ع) هنگامی که 105 ساله بود در حدود سه هزار و 769 سال پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) ، پسرش حضرت انوش (ع) به دنیا آمد. بعد از تولد حضرت انوش (ع) حضرت شیث (ع) 807 سال دیگر عمر کرد و در سن 912 سالگی جان به جان آفرین تسلیم نمود و حضرت شیث (ع) اولین کسی بود که مردم را به یگانه پرستی دعوت می نمود .

در قسمت دیگری ازکتاب تاریخ مسعودی آمده است: حضرت انوش (ع) هنگامی که 90 ساله بود پسرش حضرت قینان (ع) به دنیا آمد و سپس صاحب نوه ای به نام “مهلائیل” یا “حلیث” شد و پس از این فرزند مهلاییل به نامه “یارد” یا “غنمیشا” به دنیا آمد که پدر “ادریس” پیغمبر است.

 بعد از تولد حضرت قینان (ع) ، حضرت انوش (ع) 815 سال دیگر عمر کرد و صاحب فرزندان زیادی  شد و در دو هزار و 864 سال پیش از میلاد سر انجام در سن 905 سالگی  درود حیات گفت .

در این کتاب آمده است: حضرت انوش (ع) اولین کسی بود که به کمک و راهنمائی حضرت جبرائیل (ع) درخت خرما کشت نمودند . ایشان بعد از پدر خویش ( حضرت شیث بن آدم ابوالبشر (ع) ) وصی و جانشین پدر در امر نبوت و راهنمائی و هدایت بشر شد و وارد کشور ایران گردید و به هدایت خلق می پرداخت.

ایشان در سن 905 سالگی در قلعه فهران ( شهر قهدریجان 20 کیلومتری اصفهان ) بدرود حیات گفت ، شهر فهران در زمان خود یکی از شهرهای بزرگ و یکی از مراکز تجارت نیز بوده است و رشته کوههای اطراف این شهر به نام رشته کوههای فهران معروف می باشد .
        
 
 
                                                              
                                                                       
 
 
نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آخرین مطالب

  • جهیزیه حضرت فاطمه الزهراء
  • یلدا مبارک
  • * چهار فرشته مقرب الهی*
  • گناهی که خود شیطان از ان بیزار است!
  • ایا شیطان همسری دارد و ایا خداوند برای او همسری برگزید؟
  • نام شیطان از اول آفرینش وی شیطان بوده، یا از زمان رانده شدنش از درگاه حق شیطان نام گرفت؟
  • نور مکه
  • شگفتی هایی در مکه
  • شهید سه سوت
  • (زندگینامه حضرت انوش بن شیث بن آدم)
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ya.zahra

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مطلبی درمورد نماز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان