ya.zahra

|خانه
چرا خدا اجازه میدهد ما رنج ببریم.
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

                                                در کتب آسمانی آمده، “خداوند سرچشمه عشق است.”

 

                                                                          

اما اگر واقعاً خدا سرچشمه عشق است، چرا اینقدر رنج و بدبختی وجود دارد؟

چرا با عمل وحشیانه طبیعت اینهمه آدم در سال می میرند و چرا برای سیر کردن شکم صدها هزار انسان که از گرسنگی رنج می برند، غذای کافی وجود ندارد و چرا اینقدر ظلم و ستم بر مردم اعمال می شود؟ چرا اتفاقاتی مثل تراژدی که در شهر اوکلاهاما شاهد بودیم روی میدهد که دیوانه هایی به جان مردان، زنان و کودکان بی گناه بیفتند؟

در یکی از رمان های هیو والپول، یک مرد جوان می گوید، “میدانی وانسا، خدا نمی تواند وجود داشته باشد. باید به این مسئله ایمان پیدا کنی…از خودت بپرس، چطور می تواند خدا وجود داشته باشد و زندگی اینطور باشد؟ اگر خدایی بود باید از خودش دلگیر می شد.”

یک نفر که موضوع سخنرانی این هفته ام را دیده بود می گفت، “اینم عجب سوالیه.” و واقعاً هم همینطور است. چند شب پیش همسرم سوال کرد که موضوع سخنرانی این هفته ام چیست و وقتی به او گفتم که موضوع “چرا خدا اجازه می دهد رنج ببریم؟” است، گفت، “آره واقعاً چرا؟”

حتی وقتی نگاهی به این “چرا؟” می اندازم، صداهایی را می شنوم که در گوشم زنگ می زنند، “مال ما این نیستیم که متعجب باشید چرا، مال ما این است که فقط انجام دهید یا ………”

اولین مشکل در مواجهه با مشکل رنج کشیدن، نظریه قدیمی متداول بین خیلی از مسیحی هاست که اشتباه است بپرسیم، “چرا؟” نباید در مورد وجود انسان و مشکلات او از خدا گله کنیم.

اما پیشنهاد من برعکس این است. پرسیدن “چرا” نه تنها اشکالی ندارد بلکه اولین قدم به سمت آشتی با پروردگار درخلال درد و رنج است و کاملاً با سنت کتب آسمانی هماهنگ است:

حضرت موسی با قوم خود در بیابان به جانب خدا فریاد می زند، “خدایا چرا در حق این مردم بدی می کنی؟”
جدعون در زمان غم و ناراحتی می گوید، “اگر خدا با ماست، پس چرا این اتفاقات برای ما می افتد؟”
حضرت ایوب که نماد مواجهه با مشکلات و رنج هاست می گوید، “من زندگی خودم را دارم، آزادانه گله وشکایتم را ابراز می کنم و به تلخی روحم سخن می گویم. به خدا می گوید، آیا ستم دادن به من به نظرت درست است؟”

و اگر هنوز هم متقاعد نشده اید، سخنان خود حضرت عیسی را بشنوید: “خدای من، خدای من، چرا من را به خودم واگذاشته ای؟”

پس حالا که اینطور است، اجازه بدهید ما هم پیش برویم و بپرسیم، “چرا؟” “چرا خدا اجازه می دهد رنج ببریم؟”

پرسش “چرا” به چهار نوع مشکل و سختی نمود دارد که منجر به رنج و بدبختی می شود. اجازه بدهید نگاهی اجمالی به آنها بیندازیم:

۱٫ بلایای طبیعی

گردبادی به یک شهر حمله ور می شود، سیل جامعه ای را نابود می کند، آتش قومی را در هم می کشد، و تصادفات که ھر سال جان تعداد بیشماری از مردم را می گیرد. مثلاً خدا نمی توانست وقتی یک هواپیما درحال سقوط کردن است، نیرو جاذبه را نگه دارد؟

ایده خیلی خوبی به نظر می رسد اما اگر نیروی جاذبه ناگهان قطع شود، همه جهان بر هم می ریزد.

شاید بتوان با مشکلات و سختی های ناشی از بلایای طبیعی کنار بیاییم اما درمورد این چطور:

۲٫ بیماری ها

چرا خدا زندگی را طوری خلق کرده که بعضی از سلولهای بدن تخریب می شوند؟ آیا نمی توانست زندگی انسانها را طوری خلق کند که هیچوقت به بیماری و مریضی گرفتار نمی شدند؟

این هم در نظر اول ایده خوبی به نظر می رسد مخصوصاً وقتی صحبت از بیماری جوانها و کودکان باشد. اما وقتی زندگی واقعیت می شود همه انواع و اشکال زندگی نیز ممکن می شود، حتی سلولهای بیمار. خیلی از بیماریها متعلق به گذشته است و با پیشرفت علم پزشکی درمان آن پیدا شده است. به نظر می رسد که انسان باید همراه با خدا برای از بین بردن مشکلات و دشواری های انسان تلاش کند. بااینکه دردآور است اما گاهی اوقات فشار و چالش و درد زندگی است که باعث می شود بیشترین تلاش خود را به کار گیریم.

بیماری و مریضی با همه بدی که دارند اما بخشی از انسانیت و مرگ و میر انسان هستند. خداوند قصد نداشته است که در این جهان به انسان عمر جاودانه بدهد.

۳٫ درد روحی و احساسی

چرا باید متحمل دردها و ناراحتی های روحی شدید بشویم؟ چه از دست دادن عزیزی باشد یا شاهد درد کشیدن یکی از عزیزان بودن، گاهی اوقات دردهای احساسی است که باعث می شود آن “چرا”ها به زبانمان بیاید.

خیلی خوب یادم می آید شبی را که با چشمهای گریان رو به آسمان نگاه می کردم و از خدا می پرسیدم، “چرا؟ چرا بایداینطوری شود؟” و خوب یادم می آید که همان موقع سوال دیگری به ذهنم آمد که “آیا برای فرار از این فقدان، دست از تجربه عشق می کشی؟”

۴٫ بدی های انسانی

یک آهنگ معروف بود که می گفت، “چطور آدما میتونن اینقدر بی احساس باشن، چطور میتونن اینقدر سنگدل باشن؟”

نامهایی مثل جان واینه و جفری داهمر بعنوان نمونه هایی از بدترین نوع شر در زمین در ذهن همه ما حک شده اند. تیم مک ویگ هم به آن لیست اضافه شده است.

خوب گوش کنید. من کاملاً متقاعد شده ام که در صورت شر انسانی است که می توان شیطان واقعی را دید.

و هنوز هم… حتی در صورت شر انسانی مثل آنچه که شهر اوکلاهما دیدیم دقیقا آنچه سنت پاول نوشته را می بینیم: “همه چیز برای آنها که خداوند را دوست دارند، خوب پیش می رود.” که می تواند تصویر آن مرد آتش نشانی را در شهر اوکلاهما فراموش کند که کودک یک ساله ای را از لاشه هواپیما بیرون می کشید. آن کودک به طرز تاسف برانگیزی جان سپرد. اما تصویر مرد آتش نشان و مادر آن کودک که شریک در غم از دست رفتن کودک همدیگر را در آغوش گرفته بودند به یاد ماندنی است. یعنی غریبه ها درمیان رنج و بدبختی با هم همدردی می کنند.

اینجا نکته مهمی است که درمواجهه با درد روحی و احساسی باید به یاد داشته باشید. وقتی آسیب روحی دیده ایم، به دنبال پاسخ های عقلانی و منطقی نیستیم. تصور کنید که به حادثه اوکلاهما نگاه می کردید و می پرسیدید، “خدایا چرا؟” و بعد یک فرمول علمی جادویی در آسمان با پاسخ ظاهر می شد… “به خاطر این است که x+y بر جذر y و….” آیا این راضیتان می کند؟ نه. راه حل اینجاست:

ما دنبال پاسخ برای مغزمان نیستیم بلکه به دنبال مرحمی برای زخمانیم.

وقتی آسیب روحی دیده ام، آسیب با مغزمان در ارتباط نبوده و روحمان را خدشه دار کرده است. بیشتر از اینکه به دنبال پاسخ چراهای خود باشیم، زجه می زنیم و از دردمان می گوییم. از این گذشته، آخرین باری که اتفاق فوق العاده ای برایتان افتاد و از خدا پرسیدید، “چرا من” کی بود؟

اجازه بدهید درسهایی برایتان عنوان کنم که شما را در دردها و ناراحتی ها به خدا نزدیکتر می کند.

۱٫ پرسیدن “چرا” از خدا اشتباه نیست.

به آخرین قسمت انجیل نگاه کنید….حتی پیامبر خدا نیز در رنج و بدبختی از خدا می پرسد، “چرا؟” و احساس تنهایی می کند.

۲٫ خدا برای تنبیه ما رنج و ناراحتی نمی فرستد.

انجیل متی مسیحی به ما نشان می دهد که روح او بر غم و اندوه غالب شده بود. “روح من تا حد مرگ انباشته از درد است.” تابه حال آنرا حس کرده ای؟ مسیح هیچ کار اشتباهی انجام نداده بود. درواقع، او کسی است که در هماهنگی کامل در بهشت با خدای خود زندگی می کند. اگر کسی در دنیا باشد که به هیچ وجه شایسته تحقیر، طرد شدگی و درد نباشد، اوست. پس خدا برای تنبیهمان درد و ناراحتی نمی فرستد.

۳٫ خدا در رنج و تنهایی ما را تنها نمی گذارد، او هم کنار ما رنج می کشد.

کمی به آن فکر کنید. وقتی زجه می زنید که “چرا؟” برای کسی زجه می زنید که می داند این چرا چرا کردن ها، احساس تنهایی و طردشدگی و احساس درد فیزیکی و احساسی یعنی چه.

نه، خدا وقتی ما درد می کشیم غایب نیست و درست کنار ماست. یکی از دوستانم می گفت که در بدترین و دردآورترین تجربه زندگیش به سمت خدا زجه زده است که “وقتی پسرم مرد کجا بودی؟” بعد صدایی نرم و آرام را شنیده که می گوید، “من همانجا بودم که تو بودی وقتی پسرم مرد.”

چرا درد و رنج و بدبختی زندگی ما را نابود می کند؟ چرا خدا اجازه همچنین چیزی را می دهد؟ هر پاسخ عقلانی به این سوال قاصر خواهد بود. فقط پذیرفتن اینکه خدا در همه دردها کنار ماست باعث می شود که از تاریکی بیرون بیاییم.

و آخر اینکه انجیل به ما یاد می دهد که خدا هر اشتباهی را درست می کند، هر قلب شکسته ای را ترمیم می کند و هر دل خالی که به سمت او آمده را پر می کند. “…خدا خودش با آنها خواهد بود. هر اشکی را از صورت ها می زداید. مرگ دیگر وجود نخواهد داشت. درد و زجه و ناراحتی دیگر وجود نخواهد داشت.”
آنکه گفت، “به خاطر همه آن چیزهایی که دیده ام، برای چیزهایی که ندیده ام به خدا اعتماد میکنم” حقیقتاً راست گفته است0
 
 
 

نظر دهید »
شهید گمنام
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

(اهنگ بسیار زیبا درمورد شهیدان )

 

 

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک

روی اون آسمیه از یه جوون

یه پلاک از دل خاک

یه پوتین فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین

استخون یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون

یه جوون که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید

دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید

یه پدر بیست و چند ساله و چند ماهه چشماشو دوخته به در

مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر

یه پلاک از دل خاک عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک

عشق یعنی یه شهید با لبای تشنه سینه چاک

عشق یعنی یه جوون یه جوونه بی نام و نشون

با وضو گرفتن توی خون

عشق یعنی انتظار تو دل یه مادر بیقرار

چشم تر مونده به راه واسه نشون یه مزار

عشق یعنی یه پدر که شبها بیداره تا سحر

عشق یعنی یه خبر خبر یه مفقود الاثر

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک

روی اون اسمیه از یه جوون

یه پلاک از دل خاک

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک

روی اون اسمیه از یه جوون

یه پلاک از دل خاک

یه پوتین فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین

استخون یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون

یه جوون که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید

دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید

یه پدر بیست و چند سال و چند ماهه چشماشو دوخته به در

مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر

یه پلاک از دل خاک

نظر دهید »
چرا بغضی مواقع حاجت نمیگیریم
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

                                                 چرا خدا بعضی حاجت هارو ندید میگیرد

 

 

                                                

 

می دانم شاید آنچه را که می خواهم بگویم شما هم تجربه کرده باشید گاهی انسان حاجتی مهم دارد و با صد امید و آرزو آن را به درگاه خدای خویش عرضه می دارد و اعتقاد دارد که خدا می شنود و به دعایش ترتیب اثر می دهد ولی برخلاف انتظار هیچ تغییری در وضع موجود دیده نمی شود؛ گویا دعایش ره به جایی نمی برد و کسی صدایش را نمی شنود.

 

کم کم امید انسان ناامید می شود دیگر نه حوصله دعا دارد و نه مناجات آن سوز همیشگی و اولیه را هم ندارد چرا که گمان می کند خدا به وعده خود وفا نمی کند، مگر نه این است که خدا در قرآن وعده داده که مرا بخوانید تا شما را پاسخ گویم مگر حضرت علی (علیه السلام) نمی فرماید: به هر کس توفیق دعا دهند از استجابت محروم نمی شود، پس چرا گاهی حاجت انسان را نمی دهد.

 

اگر اجابت دعایت به تأخیر افتاد تو را ناامید نسازد…. شاید بهتر بوده که از تو بازداشته اند و چه بسا آنچه را که طلب کرده ای اگر به تو داده شود تباهی دین تو در آن خواهد بود.به چند نکته توجه کنیم:

 

1- خداوند کریم در برآوردن حاجات بنده خویش مصلحت او را مد نظر قرار می دهد.سعدی در کتاب گلستان در باب سوم در فضیلت قناعت داستانی زیبا و مناسب با بحث ما می آورد و می گوید: «موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی بریگ اندر شده گفت موسی دعا کن تا خدا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی بجان آمدم موسی دعا کرد و برفت.پس از چند روز که باز آمد از مناجات مرد را دید گرفتار و خلقی بروگرد آمده گفت این چه حالتست؟ گفتند خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته اکنون بتصاحبش فرموده اند و لطیفان گفته اند:

 

گر به مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از زمین برداشتی

 

وَلَو بَسَطَ الله الّرزقَ لِعَباده لَبَغَوا فی الاَرض موسی علیه السلام بحکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار. آری همان لطف و رحمتی که به مقتضای آن ندای استجب لکم بر می خیزد همان اقتضاء می کند که آنچه به صلاح بنده است در سرنوشتش در نظر گرفته شود.حضرت علی علیه السلام بر پایه اینکه دعا حتماً مستجاب است و وعده الهی خلاف نیست به عوامل تأخیر و یا عدم استجابت دعا می پردازد و در فرازی از آن می فرماید: فَلا یُقنَّطَنَّک إبطاءُ اجابَته ….. او صُرِفَ عنک لما هو خیر لک فَلَدُبَّ قد طَلَبتَه فیه هلاکُ دینک لو اُوتیتَه4 اگر اجابت دعایت به تأخیر افتاد تو را ناامید نسازد…. شاید بهتر بوده که از تو بازداشته اند و چه بسا آنچه را که طلب کرده ای اگر به تو داده شود تباهی دین تو در آن خواهد بود.»

 

2- گاه بنده خود موانع استجابت دعا را فراهم می سازد امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دعای کمیل ما را به این امر توجه داده و می فرماید: اللّهم اِغفِرلیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاء خدایا ببخش برمن گناهانی را که از اجابت دعا جلوگیری می کند.

 

بنده گنه کار روسیاه اگر می دانست که به درگاه خدا چه جسارت ها و بی آبروئی ها کرد، از روی شرم و حیا نمی توانست بر در خانه او رود چه رسد به اینکه از او درخواست هم داشته باشد از همین جهت است که در آداب دعا وارد شده که بنده محتاج قبل از درخواست خدا را حمد و ثنا کرده 5 و به آبرو داران درگاه او متوسل شود.

 

3- نکته سومی که باید به آن توجه نمود آنکه خداوند تبارک و تعالی هیچگاه درخواست بنده خود را ( اگر در طلب گناه نباشد) بدون پاسخ نمی گذارد البته لازمه وعده «استجب لکم» این نیست که هر آنچه بنده خواسته عیناً برآورده شود بلکه بنابر آنچه از روایات بدست می آید خداوند از سه طریق خواسته بنده را اجابت می نماید.

نظر دهید »
هدف خدا از خلقت موجودات
ارسال شده در 27 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

                                  

                     هدف از خلقت انسان

 

                                                                                    

وقتي گفته مي شود: چرا خداوند عالم یا انسان را آفريد؟ یا هدف خدا از آفرينش عالم يا انسان چيست؟ دو معني ممكن است مورد نظر باشد:
1ـ اين كه خدا به عنوان خالق و فاعل عالم و انسان چه هدفي از خلقت خود داشته است ؟ يعني هدف خودش از آفرينش عالم یا انسان چه بود و می خواست به چه هدفی دست یابد؟
2ـ اين كه خدا چه هدفي را براي موجودات عالم و از جمله انسان قرار داده است ؟ يعني غايت مخلوقات و از جمله انسان چيست و قرار است به کدام مقصد برسند؟
حتماً به گوشتان خورده که خداوند متعال فرمود: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ــ و من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند»(الذاريات:56) ؛ این بیان از هدف خلقت انسان ، در حقیقت ، پاسخ پرسش دوم است ؛ امّا گاهی دیده می شود که برخی افراد ، آن را به اشتباه پاسخ سوال اوّل پنداشته و اشکالاتی بر آن وارد می کنند ؛ کما اینکه بسیاری ، عبادت را هم با مراسم عبادی خلط می کنند. پس لازم است که ما هر دو سوال را پاسخ دهیم تا حقیقت مطلب برای شما جوان گرامی نیز روشنتر شود.

بحث اجمالی:
پاسخ سوال نخست آن است که خداوند کمال محض می باشد ؛ و هدف و غایت داشتن برای او بی معنی است. لذا او خلق می کند ، چون خالقیّت اقتضای ذات اوست. یعنی خالقیّت عین ذات اوست و فرض خدای غیر خالق ، مثل فرض مربّع سه ضلعی ، فرضی است متناقض.
امّا پاسخ پرسش دوم آنکه خداوند برای هر موجود مادّی ، غایت و نقطه ی اوجی معیّن ساخته که در مسیر حرکت خود به آن می رسد. برای انسان نیز غایتی تعیین نموده که اگر با اختیار خود به آن برسد ، سعادتمند است و در غیر این صورت ، ناقص و شقاوتمند خواهد بود. و آن نقطه ی اوج ، برای انسان ، همان مقام عبودیّت و بندگی است. دقّت شود: نمی گوییم عبادت رسمی مثل نماز و روزه ، بلکه می گوییم عبادت و بندگی ؛ که نماز و روزه و امثال اینها ، ابزار رسیدن به چنان مقام وجودی می باشند.
بنا بر این ، از عبادت ما نفعی به خدا نمی رسد ؛ بلکه عبودیّت کمال خود ماست که اگر به آن برسیم کاملیم و اگر نرسیم ناقص خواهیم ماند. پس مراد از عبودیّت و بندگی ، صرفاً به جا آوردن عبادتهای شرعی نیست ؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود. در این رتبه است که بنده ی خدا ، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.



وقتي مي گوييم خدا آفريد به اين معني نيست كه مخلوقات در عرض خدا وجود دارند. آفرينش خدا مثل كار نجّار و بنّا و نقّاش و امثال آنها نيست. آفرينش خدا مثل آفرينش قوّه ی خيال ماست با اين تفاوت كه خدا واجب الوجود است ولي قوّه ی خيال ممكن الوجود می باشد. همان طور كه قوّه ی خيال ما صور خيالي را به محض اراده كردن ظاهر مي كند ، خدا نيز به محض اراده كردن ، موجودات را ظاهر مي كند. صور خيالي ما از عدم نمي آيند، بلكه كمالات خود قوّه ی خيالند كه ظهور مي يابند ؛ یعنی اراده ی ماست که به صورت آن موجودات خیالی جلوه می کنند ؛ لذا به محض اینکه اراده ی خود را از آنها برگیریم ، در اراده ی ما فانی می شوند. مخلوقات نيز ظهور كمالات و اسماء خدا و ظهور اراده ی او هستند. صور خيالي جدا از قوّه ی خيال نيستند ؛ مخلوقات هم جدا از خدا معني ندارند. صور خيالي جدا از قوّه ی خيال و اراده نيستند ولي عين قوّه ی خیال و اراده يا جزء آنها هم نيستند. مخلوقات هم جدا از خدا نيستند ولي عين او يا جز او هم نيستند.

ـ مطلب دوم در باب هدف خلقت انسان.
خداوند متعال انسان را آفرید تا خلیفة الله باشد ؛ لذا قبل از آفرینش اوّلین فرد انسانی ، خطاب به برترین موجودات آن روز ، یعنی فرشتگان و برخی جنّهایی که در صف ملائک قرار گرفته بودند ، فرمود: « من قرار دهنده ی خلیفه ای در زمين هستم. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه در آن فساد و خونريزى كند؟! در حالی که ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم، و تو را تقديس مى‏كنيم. پروردگارت فرمود: من چیزی مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد. » (بقره:30)
امّا آن چه رازی بود که ملائک از آن بی خبر بودند و خدا از آن آگاه بود؟ از ادامه ی آیات سوره ی بقره چنین فهمیده می شود که آن امر مجهول و آن راز پنهان ، حقیقت خلافت الهی بوده که فرشتگان از آن بی خبر بوده اند. در ادامه ی آیات آمده است: « سپس آموخت به آدم اسماء‏ را جملگی. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!» فرشتگان عرض كردند: «منزّهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم؛ تو دانا و حكيمى.» فرمود: «اى آدم! آنان را از اسمائشان آگاه كن!» هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را می دانم؟! و نيز می دانم آنچه را شما آشكار می كنيد، و آنچه را پنهان می داشتيد؟»
از این آیات فهمیده می شود که حقیقت خلیفةالله بودن ، همانا داشتن علم الاسماء می باشد. البته باید توجّه داشت که داشتن علم الاسماء دانستن الفاظ یا معانی اسماء الهی نیست ؛ بلکه مقصود این است که کسی مظهر آن اسماء گردد ؛ به این معنی که حقیقت وجودی تمام آن اسماء را بالفعل در وجود خود داشته باشد. به تعبیر دیگر ، خلیفة الله کسی است که همچون آیینه ، که تمام خصوصیّات انسان را می نمایاند ، اسماء و کمالات حقّ تعالی را بنمایاند ؛ و از همین روست که در زبان فارسی او را نماینده ی خدا می گویند ؛ چون نماینده یعنی آنکه دیگری را می نمایاند. و هم از این رو بود که خداوند متعال فرشتگان را امر فرمود که بر آدم سجده نمایند ؛ چرا که او آیینه ی خدانما بود و سجده بر او ، سجده بر اسماء الله بود نه سجده بر ماسوی الله.

نظر دهید »
روان شناسی نماز
ارسال شده در 22 آذر 1396 توسط زهرا جعفری در بدون موضوع

 

تاثیر نماز بر بیماری های دهان و دندان

پیامبر اكرم (ص ) : دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت بدون آنست .

دهان انسان را برخی قلب دوم بدن نامیده اند و توجه به این نكته كه چنانچه محیط دهان فردی تمیز باشد ، آن فرد از ابتلا به بسیاری از بیماری ها در امان است، این نامگذاری را بسیار مناسب جلوه می دهد .

به عنوان مثال عفونت های دهان و دندان به ویژه در كودكان، نقش مهمی در ایجاد بیماری های روماتیسمی دارد و نقش دندان ها در حفظ و زیبایی و قدرت جویدن و صحبت كردن به خوبی مشخص است و حتی نبودن دندان های سالم و زیبا برای بانوان و دوشیزگان ( به خصوص ) اثرات روانی زیادی باقی می گذارد . چرا كه در كتاب های علمی دندانپزشكی می خوانیم : نیمی از زیبایی بشر منوط به صورت او و از این مقدار ۳/۲ آن مربوط به دهان و دندان ها است.

اما دین مبین اسلام، از قرن ها پیش با توصیه های مؤكد، مسلمانان را به طرف این نكته درخشان بهداشتی هدایت نموده است تا جایی كه پیامبر اكرم (ص) می فرمودند: ” اگر بر امتم سخت نمی شد مسواك زدن را واجب می كردم ” و حتی در حدیثی دیگر نحوه مسواك زدن را از بالا به پایین و از پایین به بالا نموده اند كه مطابق با جدیدترین توصیه های علمی درباره روش مسواك زدن است.

علاوه بر آن در كتب گوناگون فقهی و عبادی اسلام، دستورات مؤكد مبنی بر مسواك زدن هنگام ساختن وضو و نماز آمده است و با توجه به این كه نمازگزار روزانه حداقل ۳ بار وضو می گیرد، چنانچه قبل از هر وضو اقدام به مسواك زدن بكند، از حد اكثر پاكیزگی لازم برای پیشگیری از تمامی بیماری های دهان و دندان برخوردار می شود.

تأثیر نماز بر بهداشت خواب

مطالبی که در مورد فواید علمی نماز گفته می شود، همگی دربرگیرنده بعد كوچكی از ابعاد متعدد نماز است و پرداختن به فواید دنیوی و مزایای مادی نماز، هرگز نباید انسان را از توجه به دریاهای نور و معنویت همراه با نماز، غافل كند و بر این اساس باید مراقب بود كه توجه به مزایای پزشكی نماز و این قبیل مقولات، تنها به عنوان تأییدات علمی و دنیایی بر این عبودیت محض شود و خدای نكرده، حدود فواید و مزایای این فرضیه نورانی، در حد خاك و دنیا باقی نماند و حكایت آن گروه گمراه كه نماز را به یك نوع ورزش سوئیسی تشبیه كرده بودند و دل خوش داشتند كه فلسفه نماز را دریافته اند، نشود.

به این ترتیب ایجاد بهداشت خواب، در واقع یك ركن مهم بهداشت روانی و جسمی به حساب می آید و هر عاملی كه در تنظیم بهداشت خواب مؤثر باشد، پیشگیری كننده و حتی درمانگر بسیاری از بیماری های جسمی و روانی است.

امروزه نخستین اصلی كه در ایجاد بهداشت خواب، توسط جدیدترین منابع علمی دنیا توصیه می شود “بیدار شدن هر صبح سر یك موقع مشخص از خواب است”.

تاثیر نماز بر شادابی جسم و روح

پیامبر اكرم (ص) می فرماید: ” مؤمن، شوخ و لبخند بر دهان است و منافق بد خلق و گره بر ابرو.”

امروزه ضرب المثل ایرانی “خنده بر هر درد بی درمان دواست ” مصداق كاملاً علمی پیدا كرده است.

دانش پزشكی در قرن حاضر به وضوح می داند، اشخاصی كه اصطلاحاً یك لب و هزار خنده گفته می شوند، نسبت به آنان كه به اصطلاح با خودشان نیز قهرند و نسبت به زندگی بد بین و عبوس هستند، بسیار كمتر دچار بیماری های جسمی و روانی می شوند.

به این ترتیب هر عاملی كه شادابی را به انسان هدیه كند، در واقع به سلامتی جسم و روان او كمك كرده است. اما نكته بسیار مهمی كه دانش طب به بشر آموخته است، این مطلب است كه شادابی و افسردگی انسان پیش از آنكه تحت كنترل و اراده او باشد، زیر فرمان تغییرات مواد شیمیایی در سلسله اعصاب مركزی انسان است.

در اشعار خواجه شیرین سخن شیراز، حضرت حافظ، موارد بسیاری را می توان یافت که نشان می دهد به سرخوشی و شادابی سحرگاهی و تأثیر آن در زندگی انسان توجه شده است.

هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

ضرب المثل ایرانی مشهور كه منسوب به بزرگمهر می باشد، یعنی: “سحر خیز باش تا كامروا باشی” نیز اشاراتی نغز به تأثیر بیداری صبحگاهی بر زندگی شادكامانه و سعادت آمیز دارد.

به این ترتیب واضح است، امر واجب نماز صبح با ارزانی داشتن بیداری صبحگاهی به انسان، تقدیم كننده شادابی به جسم و روان او می باشد و یك نتیجه مهم این شادابی، سلامت جسم و روان خواهد بود .

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
تاثیر نماز بر احساس امنیت روانی

الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ [۱]

پس كدامیك از دو دسته مردم سزاوار به امنیت اند (بگویید) اگر می دانید! (بگو): كسانی كه ایمان آورده اند و ایمان خود را به ستم نیامیخته اند.

هر چند كه در پزشكی و زیست شناسی امروزی، واژه استرس به معانی متفاوتی به كار می رود، اما بر اساس تعریف “هانس سلیه” (روانشناس مشهور) استرس در پزشكی و روانپزشكی معمولا اشاره به موقعیت های روانی و اجتماعی متنوعی دارد كه قادر به ایجاد بیماری های جسمی و روانی و سایر اختلالات رفتاری است.

مطالعات “هاروی برنر” (محقق برجسته استرس) نشان می دهد كه آمار مرگ و میر، بیماری های جسمی، خودكشی و دیگركشی، پذیرش به بیمارستان های روانی و زندان ها و … در میان افرادی كه در معرض استرس های گوناگون بوده اند، به مراتب بیشتر از افراد عادی است.

از آنجا كه زندگی انسان ها در عصر حاضر، با استرس های بسیار متعدد و گوناگونی همراه شده است و با توجه به این كه لازمه زیستن و تداوم زندگی، سازش پذیری و مقاومت در برابر استرس هاست، لزوم برخورداری انسان از وسایلی كه درجه مقاومت او را در مقابل استرس ها افزایش بخشند و احساس آرامش و امنیت روانی را در وجود او حكمفرما سازند، به وضوح احساس می شود.

چنانچه با دقت كافی و استناد به شواهد آماری به مكان هایی كه استرس های متعدد زندگی، افراد را به آنجا می كشاند (مكان هایی مثل مطب پزشكان، بیمارستان های جسمی و روانی، قبرستان جوانمرگ ها !؟، زندان ها و … ) سری بزنیم متوجه می شویم كه تعداد مذهبی ها، در مقایسه با غیر مذهبی های حاضر در این قبیل جاها بسیار متفاوت است.

در كشور خودمان ۹۰ درصد محكومان زندان ها را افراد بی نماز تشكیل می دهند. یا مثلا آمار بیماران بستری در بیمارستان ها كه با نماز بیگانه اند، به طرز باورنكردنی، بیش از اشخاص مقید به نماز است.

این موضوع نه فقط در كشورهای مسلمان، بلكه در سرتاسر جهان عمومیت دارد. به عنوان مثال: بررسی جوامع “هوتری‌” در آمریكای شمالی حاكی از آن بود كه بروز اختلال روانی در آنها كمتر از سایر افراد جامعه است. جوامع هوتری نسبتا پایدار و منزوی هستند و در شرایط آرام كشاورزی و با عقاید دینی استوار زندگی می كنند.

بدین ترتیب می توان با فیلسوف بزرگ قرن اخیر “لیمان” هم عقیده بود، آنجا كه گفته است: “دین و مذهب در زندگی به انسان اطمینان و تكیه گاه روحی می بخشد.”

تاثیر نماز بر کارآمدی چرخش خون در مغز

دیده شده بسیاری از مسلمانان بزرگسال که از زمان کودکی به اقامه‌ی نماز مشهور بوده اند، در سن پیری و با داشتن عمرهای بالا، تا حد زیادی از سلامت جسمانی و عقلی قابل قبولی برخوردارند.این پژوهش، تلاش‌های علمی انجام شده را بررسی نموده، با تحلیل و بهره‌برداری از دست‌آورد‌های این تحقیقات، به دنبال رسیدن به هدف مقاله است. هدف این تحقیق، توجه دادن به حقیقتی مهم است: عبادت‌های اسلامی فواید جسمی روشنی برای بدن انسان دارد. این پژوهش به دنبال بیان تاثیرات مثبت حرکات نماز در چرخش خون در مغز و مقارنه‌ی تاثیرات نماز با تاثیر جایگزین‌های آن در اثر انجام ورزش است به ویژه این که انجام ورزش یکی از وسایل متعارف برای حفظ سلامتی بدن است، در این تحقیق به دست‌آورد پژوهش‌های انجام شده‌ی دیگر در گذشته، تکیه شده. بیشتر این تحقیقات برگرفته از تلاش‌های علمی اندیشمندان جهان غرب می‌باشد به همین دلیل هم می‌توان این پژوهش را، نامه‌ا‌ی سرگشاده‌ به جهان غرب دانست.
این پژوهش به بررسی فایده‌ی فرمان الهی به شروع نماز، در سن کودکی می‌پردازد. آغاز نماز در این سن، باعث می‌شود کودک، نماز را به خوبی به جا آورد و به انجام نماز به شکل صحیح، عادت کند. انجام صحیح حرکات نماز، باعث پدید آمدن بیشترین تاثیرات مطلوب بر بدن خواهد شد.
با توجه به این که مغز یکی از مهم‌ترین اعضای بدن به شمار می‌رود، وظیفه‌ی آن به میزان زیادی به جریان چرخش خون بستگی دارد. جریان چرخه‌ی خون، تغذیه کننده‌ی مغز می‌باشد. چرخه‌ی خون ویژگی‌هایی دارد که همین ویژگی‌ها نشاط و پویایی مغز را تامین می‌کند. یکی از این ویژگی‌ها وجود چرخه‌ی ذخیره‌ای است که در مواقع اضطراری و مورد نیاز، به کار می‌افتد. همچنین دارای نظامی خودکار برای تنظیم چرخه‌ی خون در مغز می‌باشد که ثبات جریان خون به مغز را در شرایط گوناگون تضمین می‌کند. بر اساس تحلیل انجام شده در این پژوهش‌ها، مشخص شده که گونه‌های مختلف ورزش به چرخه‌ی خون در مغز آسیب می‌رساند. به عکس نماز که یکی از وظایف دینی اسلامی است، فواید بسیاری در این زمینه دارد. ورزش بدنی از این جهت که خون را به شکل مستقیم از مغز سرقت می‌کند و برای تغذیه‌ی عضلات دیگر به کار می‌گیرد، به چرخه‌ی خون در مغز ضرر می‌زند. این تغذیه‌ی عضلانی به حساب تغذیه‌ی خونی مغز گذاشته می‌شود.همچنین در نتیجه‌ی سرعت گرفتن عملیات تنفسی در هنگام انجام ورزش، معدل دی‌اکسید‌کربن در خون، پایین می‌آید که پیامد آن، آرام‌تر شدن جریان خون به سمت مغز است، زیرا نسبت دی‌اکسید‌کربن در خون یکی از مهمتر‌ین عوامل جریان خون به سمت مغز به شمار می‌آید.

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آخرین مطالب

  • جهیزیه حضرت فاطمه الزهراء
  • یلدا مبارک
  • * چهار فرشته مقرب الهی*
  • گناهی که خود شیطان از ان بیزار است!
  • ایا شیطان همسری دارد و ایا خداوند برای او همسری برگزید؟
  • نام شیطان از اول آفرینش وی شیطان بوده، یا از زمان رانده شدنش از درگاه حق شیطان نام گرفت؟
  • نور مکه
  • شگفتی هایی در مکه
  • شهید سه سوت
  • (زندگینامه حضرت انوش بن شیث بن آدم)
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ya.zahra

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مطلبی درمورد نماز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان